اوه، بر من ببخش لب های کثیفم را، کلمات تلخ و زشتم را، خاطراتِ سیاهم را. بر من ببخش ک نبودم آدمِ توی خیال پردازی های ـت، اگر دهانم بو می داد، نگاهم اذیتت می کرد و کوه متحرکِ معذب بودم. بر من ببخش موهای خلوت شده ام را، لباس کهنه شده، چشم های غبار نشسته ام را. ببخش ک تجسمِ صحنه ی زیبای توی خاطرت نبوده ام، صدایم طنینِ دیالوگِ شاهکاری را نداشته است و اگر کلمات اشتباهی را انتخاب می کرده ام. ببخش، ک توی دنیای نفرت انگیزت، آن جزیره نجاتی بودم ک نا امیدت کرد. ک آن قله ای ک برایش سالها نشسته بودی، منظره ای رو به پوچی داشت و بعد باران، از پشت ابر هایم خورشید نزد. ببخشید ک دلت ریخت به همراهم توی این سقوطِ از زندگی. از تمام چیز های زیبایی ک دست کشیدی. من برایت مثلِ پوشش گول زننده ای روی گودال بودم، ک محکم به اعتمادم قدم زدی و فرو ریختی. ببخش ک توی تمام این سالها ک سقوط می کردی، من تمام مدت فقط خواب بوده ام.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها